بچه که بودم فکر کنم دوم سوم ابتدایی بودم. یه بار یادمه با داداشم دعوا کردیم و از اونجایی که تو دعواهای شدیدمون کتک کاری هم داشتیم:))) در نتیجه حرصمون خالی میشد و بعدش سریعا آشتی میکردیم و دوباره بگو بخند
ولی اون روز نمیدونم چطور شد که کتک کاری رخ نداد و جالب اینجاست که بعدشم آروم بودم ولی انگاری یه نفر منو به سمت این کار میکشوند،چه کاری؟این کار:
ادامه مطلبحقیقت:خستم،دیگه نمیکشم.
خیال:،بالاخره سختیا تموم میشه.
حقیقت:تا همین الان هم با همین جمله سرپا نگهم داشتی ولی دیگه زانوم خم شده،توان ادامه راهو ندارم.
خیال:کم نیار،بجنگ.
حقیقت:مگه دیگه تا کی میشه این کوله بار سخت و سنگینو تنهایی بکشم؟کوله باری که میدونم تا ته خط باهامه.
خیال:ولی تو قوی تر از این حرفا بودی.
حقیقت:شاید انقدر خودمو قوی نشون دادم که روزگار بی خیالم نمیشه.میگم تو میدونی ته خط کجاست؟
خیال:ته خط معلوم نیست،باید ادامه بدی
حقیقت:ادامه میدم ولی با زانویی که خم شده و بدون هیچ همراهی.تنها.دیگه حتی حوصله ی جنگیدن با حسای منفی رو هم ندارم،بذار تا هر جا که میخوان باهام بیان.
دستت را میگذاری روی مرزی ترین نقطه وجودت یک حس گمشده آهسته شروع میکند به جوانه زدن. سلام می کنی ،چشمت مست تماشای گنبد طلا میشود. بو می کشی تا ریه هایت پر شود از عطر حضور نگاه مهربان امام رضا و احساس تازگی اندیشه های خسته ات را فرا میگیرد. زیر لب زمزمه می کنی یا ضامن آهو یا غریب الغربا حواست به من هست؟ دلت را جا گذاشتی در حرم و گره اش زدی به ضریح امام رضا.
در جوار بارگاه ملکوتی امام هشتم،دعاگوی همتون هستم.
سلام مجدد به همگی
راستش از دیروز که تصمیم به حذف وبم گرفتم تا همین الان خیلی ناراحت بودم و یه غمی رو دلم سنگینی میکرد.
از یه طرف ناراحتی دوستانم خیلی غمگینم کرد و یاد خودم افتادم که قبل رفتن چند نفر از دوستان دیگه چقدر ناراحت بودم و یاد حرفای اونموقع خودم افتادم.
خلاصه اینکه از صبح تا الان کلی فکر کردم و دیدم حقیقتش من آدمی نیستم که به همین راحتی بتونم اینجا و دوستامو ترک کنم و بعدا پشیمون میشم و به روزایی فکر کردم که چقدر با دوستان مجازی حالم خوب بود.
این شد که تصمیممو عوض کردم و گزینه انصراف از حذف وبو زدم.
البته یکم مجازی رو قراره که محدودتر کنم ولی کنار نمیذارمش:)
پوزش از همه ی دوستان
این گلهارو همین الان از حیاط چیدم:) تقدیم به دوستان عزیزم که ناراحتشون کردم.
سلام گلشید خانم
الان که این نامه به دستت میرسه نمیدونم چه سالی و چه روزیه، از اونجایی که من یکم دیر جنبیدم و خیلیا از این ماشین نامه رسان استفاده کردن و طفلی دیگه خیلی بهش فشار اومده و دچار مشکل شده و معلوم نیست کی نامه رو به دستت برسونه به خاطر همین منم یه نامه ی کلی نوشتم برات که هروقت به دستت رسید به دردت بخوره.
خب میخوای بدونی من کیم؟
ادامه مطلبدست به قلم شدم که شروع کنم اما موندم که از کجا شروع کنم، موندم اول از چی بنویسم، از کجا بنویسم، که همه چیز برام شروع بود، هر لحظه شروع بود، هر مکان شروع بود و هر قدم شروعی بود.
شروع از اون جایی بود که فهمیدم چقدر کم طاقت و کم تحملم در برابر سختی هایی که شاید یک هزارم سختی های اهل بیت حسین(ع) نبود؛ شروع از اونجایی بود
ادامه مطلبنمیدونم چرا بعضیامون اینطور هستیم که تا وقتی چیزی به نفعمون نیست مخالف سرسختشیم و تمام باعث و بانیاشو با دهان مبارک مستفیض میکنیم ولی به محض اینکه میفهمیم یه نفعی هم به ما میرسونه همه چی فراموش میشه.
هر وقت حرف سهمیه های مختلف کنکور میشد کلی حرص میخوردیم و اونا هم تا میتونستن بد و بیراه میگفتن.
ادامه مطلبروزهایم با یاد تو زیبا میشوند، برای تو پیش میروم و برای تو به زیبایی زندگی میکنم.
۱_امروز بالاخره رفتم دانشگاه و گواهی موقتی که قرار بود یک ماه پیش ارسال بشه ولی به خاطر اشتباهی به این ماه موکول شد رو گرفتم؛ بعدش با دوستم از ساختمونای اداری رفتیم دانشکدمون( دانشکده ی سابق البته) و طی مسیر وقتی دانشجوهارو میدیدم، وقتی مسیر و راه هایی که خودمون ۴ سال رفته بودیم رو میدیدم یه غم عجیبی تو دلم میفتاد، به این فکر کردم تا وقتی
ادامه مطلببعضی وقتا یه اتفاقایی تو زندگی آدم میفته، یه کارایی انجام میده که به دنبالش کلی قضایای دیگه پیش میاد، آدمای جدیدی سرراهمون قرار میگیرن و همینطور این چرخه ادامه پیدا میکنه و تو هی گذشته رو مرور میکنی و برای لحظاتی مغزت هنگ میکنه که چه عجیب بود این ماجراها.به این فکر میکنی که اگه حتی یدونه از اون اتفاقا نمیفتاد الان اینجور نبود، حتی یه لحظه به خودت میگی اگه اون کار اشتباهو انجام نمیدادی، اگه بعدش انقدر پشیمون نمیشدی
ادامه مطلبدوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
بعد از این روی من و آینه وصف جمال
که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند
به نام تنها مسکّن قلب ها
سومین هفته از شروع مسیرم رو به سپری شدن است و زمان میرود و میرود و گاهی نیز میدود.
هفته هایی که با ۶ ساعت شروع شد و حال به ۸ ساعت رسیده.
روزهایی که با رویاهایی زیبا عجین شده که سختی قدم زدن در این مسیر شاید سخت را شیرین میکند.
ادامه مطلبیا صاحبَ کلّ نجوا
ناتانائیل! با تو از انتظار سخن خواهم گفت
من دشت را به هنگام تابستان دیده ام که انتظار میکشید،
انتظار اندکی باران.
ناتانائیل! ای کاش هیچ انتظاری در وجودت
حتی رنگ هوس هم به خود نگیرد
بلکه تنها آمادگی برای پذیرش باشد
ادامه مطلب۱_بعضی وقتا به کارایی که قبلا از رو نادونی انجام دادم فکر میکنم دلم میخواد سرمو بکوبم به دیوار و از دست خودم حرص میخورم که میشد اینجور نشه ولی شد، هر چند که دیگه کاری نمیشه کرد ولی واقعا اعصابمو خورد میکنه:(
۲_هیچ وقت خوابایی که میبینم تعبیر نمیشه، البته بی معنی بودن و مسخره بودنشون شاید دلیل این موضوع باشه
ادامه مطلبسلام دوستان امیدوارم که حالتون بهترین حال ممکن باشه.
خب بازم یه چالش داریم اما اینبار یکم متفاوت تر.
در واقع باید بگم تمرین داریم، چه تمرینی:)
قراره که تمرین متفاوت فکر کردن و در پی اون تمرین نویسندگی داشته باشیم.
ادامه مطلبسنگینی خواب از پس پلکاهایم کنار می رود و حجم انبوه هوایی که در ریه هایم جا خوش کرده بودند برای فرار از آن فضای کوچک و تنگ از هم پیشی می گیرند و قلبی که بی تابانه و دیوانه وار خود را به دیواره های قفسش می کوباند.
حجم غلیظ تاریکی، صفحه ای پر از سیاهی را در برابر سفیدی چشمانم پدیدار می کند.
ادامه مطلبیا مُنتهَی الرَّجایا
می ترسم از روزهایی که خودم را یادم میرود، یادم میرود چه هستم؟ که هستم و دارم چه کار می کنم وسط این هیاهوی زمان؟!
می ترسم از روزهایی که تو را نمی بینم.
می ترسم از روزهایی که ایستادن در پیشگاه تو برایم عادت می شود
می ترسم از نماز هایی از روی عادت خوانده می شوند
ادامه مطلبهوا داغ است، خفه است، یک جور خاصی خفقان آور است.
به سختی پلک هایم را از هم جدا میکنم، کف دستم را روی شن های داغ میگذارم و به زحمت تن بی رمق را از زمین میکَنم، تپه های شنی دور سرم به گردش درمی آیند، لحظاتی مینشینم تا کمی تعادل از دست رفته را به دست آورم.
نگاهم کمی دورتر را نشانه میگیرد، همان جا که دو صفحه آبی رنگ و قهوه ای به هم میرسند
ادامه مطلببه نام خداوند آرزوهای قشنگ
کیمیاگر پاسخ داد: آنچه باید می دانستی این است:
همواره پیش از تحقق یافتن یک رویا، روح جهان تصمیم می گیرد تمام آنچه را که در طی طول طریق آموخته ای، بیازماید.این کار را به خاطر بدخواهی نمیکند، به خاطر آن است که بتوانیم همراه با
ادامه مطلب
گرگ های بی سر و پا روی مهمترین خط قرمزمون دست گذاشتید.
خودتونم خوب میدونید که سردار ما یگانه بود اما تنها سردار این ملت نبود و نیست،پس قطعا جایگاه پر ابهتش خالی نخواهد ماند.
همونطور که شهید بهشتی بزرگوار فرمودند: هر چه ما را بکشید ما قدرتمند تر خواهیم شد.
بد غلطی کردید و بد زخمی به قلبمون زدید ولی کاری کردید که سخت تر از قبل در برابرتون بایستیم.
روح بزرگت شاد باد مالک اشتر این مرز و بوم.
پ ن: این غم بزرگ رو به همه تسلیت میگم.
از صبح زود که این خبرو شنیدم انقدر شوکه بودم که ذهنم خالی خالی بود ولی دلم طاقت نیاورد که نیام و پست نزنم.
گرگ های بی سر و پا روی مهمترین خط قرمزمون دست گذاشتید.
خودتونم خوب میدونید که سردار ما یگانه بود اما تنها سردار این ملت نبود و نیست،پس قطعا جایگاه پر ابهتش خالی نخواهد ماند.
همونطور که شهید بهشتی بزرگوار فرمودند: هر چه ما را بکشید ما قدرتمند تر خواهیم شد.
بد غلطی کردید و بد زخمی به قلبمون زدید ولی کاری کردید که سخت تر از قبل در برابرتون بایستیم.
روح بزرگت شاد باد مالک اشتر این مرز و بوم.
پ ن: این غم بزرگ رو به همه تسلیت میگم.
از صبح زود که این خبرو شنیدم انقدر شوکه بودم که ذهنم خالی خالی بود ولی دلم طاقت نیاورد که نیام و پست نزنم.
گرگ های بی سر و پا روی مهمترین خط قرمزمون دست گذاشتید.
خودتونم خوب میدونید که سردار ما یگانه بود اما تنها سردار این ملت نبود و نیست،پس قطعا جایگاه پر ابهتش خالی نخواهد ماند.
همونطور که شهید بهشتی بزرگوار فرمودند: هر چه ما را بکشید ما قدرتمند تر خواهیم شد.
بد غلطی کردید و بد زخمی به قلبمون زدید ولی کاری کردید که سخت تر از قبل در برابرتون بایستیم.
روح بزرگت شاد باد مالک اشتر این مرز و بوم.
پ ن: این غم بزرگ رو به همه تسلیت میگم.
از صبح زود که این خبرو شنیدم انقدر شوکه بودم که ذهنم خالی خالی بود ولی دلم طاقت نیاورد که نیام و پست نزنم.
گرگ های بی سر و پا روی مهمترین خط قرمزمون دست گذاشتید.
خودتونم خوب میدونید که سردار ما یگانه بود اما تنها سردار این ملت نبود و نیست،پس قطعا جایگاه پر ابهتش خالی نخواهد ماند.
همونطور که شهید بهشتی بزرگوار فرمودند: هر چه ما را بکشید ما قدرتمند تر خواهیم شد.
بد غلطی کردید و بد زخمی به قلبمون زدید ولی کاری کردید که سخت تر از قبل در برابرتون بایستیم.
روح بزرگت شاد باد مالک اشتر این مرز و بوم.
پ ن: این غم بزرگ رو به همه تسلیت میگم.
از صبح زود که این خبرو شنیدم انقدر شوکه بودم که ذهنم خالی خالی بود ولی دلم طاقت نیاورد که نیام و پست نزنم.
گرگ های بی سر و پا روی مهمترین خط قرمزمون دست گذاشتید.
خودتونم خوب میدونید که سردار ما یگانه بود اما تنها سردار این ملت نبود و نیست،پس قطعا جایگاه پر ابهتش خالی نخواهد ماند.
همونطور که شهید بهشتی بزرگوار فرمودند: هر چه ما را بکشید ما قدرتمند تر خواهیم شد.
بد غلطی کردید و بد زخمی به قلبمون زدید ولی کاری کردید که سخت تر از قبل در برابرتون بایستیم.
روح بزرگت شاد باد مالک اشتر این مرز و بوم.
پ ن: این غم بزرگ رو به همه تسلیت میگم.
از صبح زود که این خبرو شنیدم انقدر شوکه بودم که ذهنم خالی خالی بود ولی دلم طاقت نیاورد که نیام و پست نزنم.
گرگ های بی سر و پا روی مهمترین خط قرمزمون دست گذاشتید.
خودتونم خوب میدونید که سردار ما یگانه بود اما تنها سردار این ملت نبود و نیست،پس قطعا جایگاه پر ابهتش خالی نخواهد ماند.
همونطور که شهید بهشتی بزرگوار فرمودند: هر چه ما را بکشید ما قدرتمند تر خواهیم شد.
بد غلطی کردید و بد زخمی به قلبمون زدید ولی کاری کردید که سخت تر از قبل در برابرتون بایستیم.
روح بزرگت شاد باد مالک اشتر این مرز و بوم.
پ ن: این غم بزرگ رو به همه تسلیت میگم.
از صبح زود که این خبرو شنیدم انقدر شوکه بودم که ذهنم خالی خالی بود ولی دلم طاقت نیاورد که نیام و پست نزنم.
به نام او که همیشه هست
"فرا رسیدن روز دانشجو بر مجاهدان سنگرهای دانش و بینش، دانشجویان با ایمان و حقیقت جوی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی گرامی باد."روابط عمومی معاونت دانشجویی و فرهنگی دانشگاه"."
این پیام امروز برام از دانشگاه اومد:) هنوز هر پیام تبریک یا اطلاع رسانی جشن ها و مراسم ها میاد برام.
ادامه مطلبسلام دوستان بیانی حالتون چطوره؟
خب اول از همه بگم که اومدم پرحرفی کنم بعد مدت ها:) و این پست محتوای خاصی نداره و تنها شاید یه لبخندی رو به لب هاتون بیاره، آخه پست قبل یکم محتوای غم داخلش بود و شاید اینجوری بشوره ببره:)
ادامه مطلبیا نورُ یا قدّوس
سلام دوستان جدیدا یه چالشی رو آقاگل راه انداختن که به نظرم چالش جالبیه، نامه واسه یه شخصیت کارتونی یا شخصیت کتاب و کلا شخصیت غیر حقیقی که دوسش داریم بنویسیم.
و خب من چون دست به نامه نوشتنم خوبه و کلا از اینکار از بچگی خوشم میومد باعث شد بدون اینکه کسی دعوتم کنه خودجوش وارد این چالش بشم
ادامه مطلببه نام یکتای شکست ناپذیر
لطفا ویدیوهای زیر رو تماشا کنید.( زمان دو ویدیو روی هم ۱۵ دقیقه، ویدیو ها بخشی از سخنان دکتر کرمی در برنامه ی عصر میباشد.)
ادامه ی ویدیوی قبل کلیک کنید
در این مدتی که اسم کرونا همه جا را پر کرده، شاید شما هم به گوشتان خورده باشد که این ویروس نتیجه ی دستکاری ها و توطئه های آمریکاست!
ادامه مطلب
درباره این سایت